شهید طهرانی مقدم را در قدرت موشک های سپاه دیدیم
قزوین_ ساعت پنج صبح روز چهارشنبه ۱۶ اسفندماه ۱۴۰۲، به اتفاقی تعدادی از بچه های مدرسه و آقای ابراهیمی، راهی سفر راهیان پیشرفت شدیم. آقای ابراهیمی همراه همیشگی و صبور ما در سفرهای دبیرستان شاهد شهید رجایی است. قبل از بیان هرچه که در این سفر دیدم می خواهم از نگاهم پیش از این سفر به هر آنچه که می شنیدم بگویم.
پیش از این هر چه که در مورد پیشرفت کشور در حوزه های مختلف نظامی و امنیتی و دفاعی می شنیدم شاید فقط یک حس تکراری بود که مرا هم مثل سایر دوستانم نسبت به این موضوعات بی تفاوت تر می کرد. حتی گاهی شاید این احساس بر من و هم سن و سال های من غالب می شد که اینها بخشی از وظایف کسانی است که در این عرصه فعالیت می کنند.
حتی گاهی من نیز همراه سایر دوستانم در مقابل بیان این پیشرفت ها، مصائب و سختی های که در این مسیر توسط دانشمندان کشیده شده و بسیاری موارد دیگر، موضع گیری می کردم و برای نپذیرفتن حقایق این راه پر پیچ و خم، بهانه ها و استدلال های جور و واجور می آوردم.
سفر ما آغاز شد و پس از طی مسافتی از استان قزوین تا استان تهران، به محل نمایشگاه هوا و فضای سپاه پاسداران رسیدیم. این فضا برای من آشنا بود چون چندی قبل به همراه مادرم و همکارانش در قالب اردوی راویان پیشرفت از این نمایشگاه دیدن کرده بودیم اما بازهم آنچه میدیدم برایم جالب بود. به خصوص آن بخش از نمایشگاه که شامل شکار پهپادهای آمریکایی بود. حس بچه زرنگ بودن برایم داشت. انگار اینکه امنیت آفرینان میهن، خوش دستی کرده بودند و به آمریکایی ها گفته بودند؛«ببین، زرنگ ندیدی پس!». همراه هم مدرسه ای هایم در این فضای غرورآفرین از بخش های مختلف دیدن کردیم و برای رفتن به بخش دیگر سفر، راهی شدیم.
در طول مسیر از چیزهایی که دیده بودیم سخن گفتیم و تقریبا هر کداممان اطلاعاتمان را به رخ می کشیدیم. ما فکر می کردیم آنچه که می دانستیم تمام آن چیزی بود که بشر از علم در طول قرنها به دست آورده اما چیزهایی که در ادامه سفر دیدیم به ما ثابت کرد که هنوز خیلی مانده تا بدانیم آنچه را که دانشمندان مان آنها را ساختند.
مقصد دوم
مقصد دوم ما اردوگاه شهید محمد کاشانی بود که بین مسیر تهران_کاشان قرار داشت. در واقع اینجا اقامتگاه ما بود. اقامتگاه که می گویم منظورم یک فضای پرشور که علاوه بر بچه های قزوین، بچه های خراسان رضوی، گلستان، سمنان، گیلان، مازندران و استان مرکزی هم حضور داشتند. حالا که این متن را می نویسم با خودم می گویم؛ هر کدام از ما بچه ها که از نقاط مختلف کشور عزیزم ایران، به این سفر آمده بودیم، افسران تبیین حقایق بزرگ و مهمی از پیشرفت مردان علم و رزم هستیم و حالا دیگر وظیفه هر کدام از ماست که برای دوستان و خانواده هایمان بگوییم آنچه را که مظلوم مانده است.
بلافاصله بعد از ورود به اردوگاه و جابجا کردن وسایل سفرمان، مراسم نماز جماعت و بعد هم بخش خوشمزه سفر یعنی ناهار خوشمزه برنامه هایی بود که اجرا شد و سپس آماده ادامه سفر شیرین و جذاب دانستنی ها شدیم. همه یکی به یک سوار اتوبوس های مستقر در اردوگاه شدیم و یک خلبان همراه هر خودرو با ما همراه شدند و راهی فرودگاه پدافندی کاشان شدیم. از داخل ماشین به فرودگاه و تجهیزات آن نگاه می کردیم و همهمه داشتیم.
پهپادهای شاهد ۱۲۹، فوق سنگین غزه و شاهد ۱۹۱ دستاورد دانشمندان ایرانی بود که بسیار مورد توجه همه ما قرار گرفت. این پهپادها با هنرمندی خلبانان ایرانی از جا برخاسته و به پرواز درآمدند. چقدر افتخارآفرین است پروازی که متعلق به خودت باشد و فرزندان همین آب و خاک تمام قدرت پرواز را در دست خود داشته و آن را کنترل کنند. پرواز افتخارآمیز دستاوردهای ایرانی بر آسمان ایران.
آنقدر این لحظات شیرین و هیجان انگیز بود که دوست داشتیم ساعتها آنجا باشیم و با دست خودمان، آن پهپادها را کنترل کنیم و پرواز را با دستان خودمان تجربه نماییم. حس غرور و افتخاری که بر فضای آنجا غالب شده بود با هیچ زبانی قابل بیان نبود. اصلا نمیدانم چطور توصیف کنم این حس سرشار از غرور را. فقط می توانم بگویم؛ «دست مریزاد به شهدای این عرصه و به همه مردان و زنانی که برای اعتلای کشور عزیزم ایران تلاش می کنند».
برگشتیم و سوار اتوبوس شدیم و برای یک سفر هیجان انگیز دیگری آماده شدیم. مقصدی که دیدنی هایش، جان ما را برای دانستن حقایق آنچه برای میهن اسلامی در مسیر پیشرفت و اعتلای و رسیدن به قله ها اتفاق افتاده، تشنه تر می کرد.
ادامه دارد....
سینا محمدی، دبیرستان شاهد شهید رجایی قزوین