
کلاس درس در دل کوهستان؛ جایی که سکوت ابراهیم شکست
به گزارش مركز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، مهدی صادقی، آموزگار فداکار اهل استان زنجان، در سال ۱۴۰۱ به عنوان مدیر-آموزگار به روستای ایلن اعزام شد؛ روستایی دورافتاده با راههایی ناهموار که تا زنجان حدود یک و نیم ساعت فاصله دارد. روزهای ابتدایی حضورش در این روستا، توجه او به پسربچهای جلب شد که همیشه در حوالی مدرسه پرسه میزد اما با دیدن معلم، از آنجا میگریخت. پرسوجوی صادقی از دانشآموزان به یک حقیقت تلخ ختم شد: کودک ناشنوایی به نام ابراهیم که از تحصیل بازمانده بود.
با دلنگرانی و پیگیری، معلم مسیر پرچالشی را آغاز کرد تا خانواده ابراهیم را به فرستادن فرزندشان به مدرسه متقاعد کند. پدر و مادر، که باور داشتند فرزندشان توانایی یادگیری ندارد، در ابتدا مقاومت نشان دادند؛ اما صادقی دستبردار نبود. بارها با آنها تماس گرفت و در نهایت با قول همراهی کامل، خانواده را راضی کرد تا ابراهیم نیز همچون دیگر کودکان پشت نیمکتهای کلاس بنشیند.
اما آغاز این راه، تازه سرآغاز ماجرای دیگری بود. صادقی که پیشتر هیچگونه آموزشی در زمینه تدریس به ناشنوایان ندیده بود، تصمیم گرفت زبان اشاره را بیاموزد. او در دورههای مختلف شرکت کرد، تا بتواند نه تنها آموزش دهد، بلکه بفهمد و فهمانده شود.
ابراهیم حالا در کلاس درس حاضر میشد و با شور و اشتیاق، لبهایش را به حرکت در میآورد؛ با همکلاسیهایش نماز میخواند، در مراسمها شرکت میکرد، و آرامآرام در فضای یادگیری حل میشد. اما در دل معلم، سؤالی مدام تکرار میشد: «آیا فقط آموزش کافیست؟ چرا برای درمان کاری نکنم؟»
با پایان سال تحصیلی، صادقی دست به کار شد. او به سراغ پزشکان رفت و خبر خوشی شنید: ناشنوایی ابراهیم قابل درمان است. با شنیدن این حرف، دلش قرص شد و راه تازهای آغاز گشت. او با خیرین، مسئولان بهزیستی و آموزش و پرورش وارد گفتگو شد و حتی مدیرکلهای این نهادها را به مدرسه کشاند تا حمایتهای لازم جلب شود.
با رضایت خانواده و طی رفتوآمدهای متعدد به استان گیلان، مراحل درمان آغاز شد. بیش از ۱۰ سفر، آزمایشها، اسکنها، و در نهایت در روز ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ابراهیم تحت عمل جراحی کاشت حلزون قرار گرفت.
امروز، ابراهیم دیگر صدای دنیا را میشنود. با تلاشهای بیوقفه معلمی که پا را فراتر از وظیفه گذاشت و با قلبش آموزش داد. صادقی اما هنوز خود را فقط یک معلم میداند؛ معلمی که میگوید: «من فقط وظیفهام را انجام دادم.»
در سکوت کوهستان، حالا صدای زندگی به گوش میرسد؛ صدایی که با مهربانی یک معلم، دوباره متولد شد.
منبع