درخشش امید با گرمای محبت در کلاس درس

درخشش امید با گرمای محبت در کلاس درس

  • 1404/1/24 یک‌شنبه

به گزارش اداره اطلاع‌رسانی و روابط‌عمومی آموزش و پرورش استان سمنان، سمیه رحیمی آموزگار پایه دوم دبستان مالک اشتر روستای ابراهیم‌آباد علیا شهرستان میامی که معلمی را با جان فارغ از افکار نان و بهر بهبود جهان پذیرفته است در تجربه‌نگاشت خود با عنوان «درخشش امید» از دوستی با دانش‌آموز کم‌حرف و گوشه‌گیر کلاسش نوشت.

وی اظهار داشت: امسال با وجود تمام خستگی‌ها و نابسامانی‌های موجود، پایه دوم را انتخاب کردم تا گامی هرچند کوچک در ساختن آینده‌ای درخشان برای فرزندان ایران بردارم. در میان شور و هیجان دانش‌آموزانم، متوجه کودکی شدم که ساکت و غرق در دنیای خود بود؛ «الیسا»، دختری که به‌ظاهر در کنار دیگران بود؛ اما دیواری از سکوت و تنهایی او را احاطه کرده بود

بنابراین عزمم را جزم کردم که وجودم، دنیای تاریک و سرد الیسا را روشنی و گرما بخشد و جلوه‌گر مهر و محبت مادر و آغوش امن پدر باشد. با مشاهده دقیق و گفت‌وگو با اطرافیانش، متوجه شدم الیسا از کم‌توجهی، محرومیت عاطفی و خجالتی بودن رنج می‌برد. این ویژگی‌ها باعث شده بود نه‌تنها خودش از جمع فاصله بگیرد؛ بلکه دیگران نیز تمایلی به ارتباط با او نداشته باشند.

تصمیم گرفتم وقت بیشتری با او بگذرانم و مشوق بی‌قید و شرطش شوم. برایش کتاب داستان می‌خواندم و پیشرفت‌های کوچکش را مورد توجه قرار می‌دادم و مسئولیت‌هایی در حد توانش به او می‌دادم. یک روز هم شعری از کتاب را با او تمرین کردم و با هم قرار گذاشتیم آن را در جمع هم‌کلاسی‌هایش بخواند تا من هم فیلم کوتاهی بگیرم و برای پدرش بفرستم.

این اتفاق نقطه عطفی بود برای این‌که یخ‌های تنهایی او آب شد و کم‌کم به من به‌عنوان پناهگاهی امن اعتماد کرد و دیگران نیز به او نزدیک شدند و دوستی‌های جدید شکل گرفت و الیسا با اشتیاق در فعالیت‌های کلاسی شرکت می‌کرد و دیگر آن کودک گوشه‌گیر نبود.

گرمای محبت نه‌تنها قلب او؛ بلکه فضای کلاس را هم تغییر داد و دانش‌آموزان با مهربانی بیشتری با هم رفتار می‌کردند به‌گونه‌ای که انگار گرمای محبت و اشتیاق من نسبت به الیسا در قلب تک‌تک دانش‌آموزان ورود کرده بود گویی‌که ماه، مهمان تک‌تک لحظات تاریک دنیای کوچک این طفل معصوم شده بود و دیگر خبری از آن دخترک رنجور و منزوی نبود و داوطلبانه و مشتاقانه پیگیر فعالیت‌های کلاسی و جمعی بود به‌طوری‌که تمام مرزهای تنهایی و تاریکی دنیایش به کل رنگ باخته بودند و شوق و ذوق کودکانه قلب پاک و کوچکش را در برگرفته بود و بار دیگر درخشش امید بر چشم‌هایش و بر تمام آنچه خاطرم را آزرده بود گرما بخشید.

این تغییرات به من نشان داد که معلمی فقط آموزش درس نیست؛ بلکه ساختن اعتماد و امید است. روزی‌که چشمان الیسا از شوق برق می‌زد، فهمیدم رسالتم را درست انجام داده‌ام و همین تغییرات کوچک، جهان را زیباتر می‌کند.

به امید روزی که هر کلاس درس، آینه‌ای از مهر و دانایی باشد.

منبع