
پرواز چهارمیهای شهید دماوندی محمدآباد میامی به مقصد ناشناخته
به گزارش اداره اطلاعرسانی و روابطعمومی آموزش و پرورش استان سمنان، الناز مقومی آموزگار پایه چهارم آموزشگاه شهید دماوندی روستای محمدآباد شهرستان میامی در تجربهنگاشت خود به بیان تجربهای به یادماندنی از پرواز دانشآموزان در لحظههای ناب یادگیری درس جغرافیا به مقصد ناشناخته پرداخت.
مقومی اظهار داشت: آنروز را خوب به یاد دارم. وقتی پردههای کلاس را کشیدم و روی تخته نوشتم «پرواز شماره ۴۰۴ به مقصد ناشناخته» و چشمان دانشآموزان پر از کنجکاوی شد.
حس کردم که امروز باید کاری کنم که فراتر از یک درس ساده باشد، سفری باشد که در ذهن و دل آنها باقی بماند. وقتی وارد کلاس شدم، صدای ملایم موتورِ هواپیما از بلندگوها پخش میشد. صندلیها را مثل صندلیهای یک هواپیمای واقعی چیده و برای هر دانشآموز، کارت پرواز آماده کرده بودم.
دانشآموزان با هیجان نشسته بودند و یکی با لبخند پرسید: خانم، واقعاً داریم کجا میرویم؟!
با لبخندی از سرِ ذوق پاسخ دادم: قرار است جاهایی را ببینیم که فقط در کتابها دربارهشان شنیدید! و در ادامه اعلام کردم که مقصد اول ما قطب شمال است.
دانشآموزان کلاس با اشتیاق گوش میکردند. بخار سردی که با یک وسیله ساده شبیهسازی کرده بودم، در کلاس پیچید و بعد صدای بادهای شدید شنیده شد و همانموقع، تصاویری از خرسهای قطبی و یخهای شناور روی پرده کلاس نقش بست.
صدای یکی از دانشآموزان بلند شد: خانم، اینجا چهقدر برای زندگیکردن سخت است.
با لبخندی به نشانه تأیید گفتم: بله! اما طبیعت اینجا پر از شگفتیها است و هرجا سختیهایی دارد؛ اما زندگی راهش را پیدا میکند.
چند دقیقه بعد، هواپیمای خیالی ما به جنگلهای بارانی آمازون رسید. اینبار چند روشنایی کلاس را خاموش کردم و صدای پرندگان و بارش باران را، پخش و با اسپری آب، حس رطوبت را در کلاس ایجاد کردم.
یکی از دانشآموزان دستش را بالا برد و گفت: خانم! اینجا خیلی سرسبز است؛ ولی خیلی هم خیس به نظر میرسد؟
در جوابش گفتم: بله پسرم، اینجا ریههای زمین است؛ چون بیشتر اکسیژن دنیا از اینجا تأمین میشود.
هر مقصدی که میرفتیم، دانشآموزان با شوق بیشتری سؤال میپرسیدند و در فضای ماجراجویی غرق میشدند مثلا در صحراهای آفریقا گرمای شنهای واقعی را لمس کردند، در کوههای اروپا صدای باران و سرما را حس کردند و در نهایت، وقتی به ایران برگشتیم، تنوع شگفتانگیز کشور خودشان را کشف کردند و لذت بردند.
یکی از دانشآموزان گفت: خانم یعنی همه این چیزهای قشنگ در این دنیا هست؟
گفتم: بله و این وظیفه ما است که از همه آنها بهخوبی و به درستی مراقبت کنیم.
آنروز حس کردم دانشآموزانم نهتنها جغرافیا یاد گرفتند؛ بلکه آموختند که دنیا چه اندازه بزرگ، زیبا و ارزشمند است و در دل خود احساس کردم بهترین هدیهای که میتوانم به آنها دهم، همین لحظههای ناب یادگیری است.
منبع