بیش از 50 کیلومتر را در سرمای زمستان برای امتحان دادن با وانت میرفتم
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان هرمزگان به نقل از روابط عمومی مدیریت آموزشوپرورش شهرستان رودان؛ بزرگداشت هفته سوادآموزی یادآور تلاشهای ارزشمند معلمانی است که از جانودل برای ارتقاء سطح سواد عمومی بهصورت شبانهروزی همت گماردند تا جایی که آمار 60 درصدی بیسوادی تا به امروز به 2 درصد در کشور کاهشیافته است.
مریم صادقی رودان که امروز آموزگار نام آشنای پایه اول در مدارس شهرستان رودان است، چهره موفقی است که تحصیلات آموزشگاهی خود را به خاطر مشکل شناسنامهای که داشت نتوانست دنبال کند و علاقه شدید وی به علمآموزی و تشویق معلمان مدرسه همجوار خانهشان به شرکت در کلاسهای نهضت او را به دختری قوی، مادری صبور و معلمی مهربان تبدیل کرد.
در ادامه با روایتهایی از فراز و نشیبهای این آموزگار موفق همراه میشویم
دوران کودکی و تحصیل
در سال۱۳۵۲ در بخش جغین از توابع شهرستان رودان به دنیا آمدم، خانوادهام متدین و از قشر پایین اقتصادی بودند وزندگیمان با شغل کشاورزی پدرم در روستاهای بخش جغین به سختی میگذشت و بااینحال همیشه دوست داشتم درس بخوانم و فردی باسواد باشم اما مسئولیت نگهداری از خواهر و برادران کوچکتر از خودم با من بود، 8 ساله که بودم مرا به مدرسه فرستادند، ولی مرا نپذیرفتند و گفتند که سن تو برای کلاس اول رفتن زیاد است و نمیتوانی اینجا درس بخوانی و این مشکل از ابتدا با شناسنامه پدرم و بعد با شناسنامه من رقم میخورد که مانع از تحصیل من در مدرسه شد
دوران تلاش برای یادگیری
مدرسه ابتدایی شهید رونما همجوار خانه ما بود و به پیشنهاد معلمان این آموزشگاه راهی کلاسهای نهضت سوادآموزی شدم، سال اول را در کلاسهای نهضت با خوشحالی سواددار شدن بهخوبی سپری شد؛ اما سال دوم با یک وقفه یکساله شروع شد و من مجبور بودم هم از خواهر کوچکم مراقبت کنم و هم در کلاس درس حاضر باشم، برای همین خواهر کوچکم را هم با خودم به کلاس درس میبردم و مراقبش بودم؛ و عجیب برای من این بود که میگفتند تو برای آمدن به کلاسهای نهضت سوادآموزی کوچکی و در مدرسه میگفتند سن تو برای مدرسه آمدن زیاد است.
سختیهای درس خواندن درگذشته
در آز زمان روستای ما برق نداشت و از طرفی تحصیل دختران برای خانواده از اهمیت چندانی برخوردار نبود و من شبها برای تمرین و مشق نوشتن چراغ فانوس نفتی را برمیداشتم و بهدوراز چشم پدرو مادرم به گوشه ای می رفتم و درس های آن روز را تمرین میکردم و مینوشتم. با دایی ام که از من بزرگتر و باسوادتر بود با زغال روی پاکت های سیمان تمرین ریاضی میکردیم، مشق مینوشتیم و نقاشی میکردیم تا از بقیه عقب نمانم.
نقش معلمان در هدایت تحصیلی و پشتیبانی پدر
یکی از معلمان کرمانی به نام رضا پورحسن که در مدرسه روستای ما درس می داد مرا تشویق کرد که با شرکت در کلاسهای متفرقه بهصورت غیررسمی درس بخوانم و بروم در شهر در امتحانات شرکت کنم و من مسیر 55 کیلومتری بخش جغین تا مرکز شهر را با سوارشدن در عقب خودروی وانت در سرمای زمستان به دهبارز میآمدم تا در آزمون ها شرکت کنم. پدرم که تلاش ها و موفقیت من را می دید و باعث خوشحالی او شده بود به دهبارز مرکز شهر رودان آمد و یک اتاق در خانه یکی از آشنایان برایم کرایه کرد و من به همراه مادربزرگم دوره دبیرستان را در مرکز شهر رودان سپری کردم
دو عشق واقعی در یک روز
امتحانات دوره دبیرستان من با روزی که ازدواج کردم یکی شده بود، از دو رویارویی عاشقانه که ترک هیچ یک از آنها امکان پذیر نبود، به همین منظور صبح رفتم و در آزمون شرکت کردم و عصر پای سفره عقد نشستم و جواب بله را به شریک زندگی ام گفتم، اینگونه بود که در یک روز دو ماجرای سرنوشتساز برایم رقم خورد که فراموشی آن روز در سال 74 برایم غیرممکن است که موفق به قبولی و دریافت مدرک دیپلم شدم.
همکاری با یونیسف و تحصیلات دانشگاهی با پسر
چهار سال از زمانی که دیپلم گرفته بودم میگذشت که به پیشنهاد شوراهای بخش جغین و همکاری با نماینده یونیسف اولین مهدکودک را با نام حضرت علیاصغر (ع) برای کودکان در این بخش افتتاح کردیم و در سال 1387 مجوز تاسیس پیشدبستانی گل محمدی را از آموزشوپرورش گرفتم و فعالیت آموزشی و تربیتی به کودکان را ادامه دادم و در سال ۹۴ همزمان با پسرم که در رشته تربیت بدنی وارد دانشگاه فردوسی مشهد شد، من هم وارد دانشگاه شدم و تحصیلات دانشگاهیم را در مقطع کاردانی رشتهی دینی عربی آغاز و سپس کارشناسی را در رشته آموزش ابتدایی دانشگاه آزاد رودان گذراندم و اکنون 7 سال است که بهعنوان آموزگار پایه اول در مدارس ابتدایی شهید رونما و حضرت سکینه در بخش جغین و فاطمیه در شهر رودان در حال تدریس هستم و جای بسی خوشحالی است که برخی از همکاران من، کودکان دیروزی هستند که من مربی مهدکودک آنها بودم و امروز در یک مدرسه برای ارتقاء نظام تعلیم و تربیت تلاش میکنیم.
سخن پایانی با مردم
اکنونکه به لطف خداوند و حمایتهای خانوادهام به مقام والای معلمی رسیدم و شغل شریف آموزگاری را انتخاب کردهام، توصیه همیشگیام به کسانی که در تحصیل موفق نبودهاند و کسانی که شرایط ادامه تحصیلات را دارند میگویم که برای یادگیری هیچوقت دیر نیست، خواستن توانستن است و من در تمام عرصه های زندگی حمایت همه جانبه از دو دختر محصلم و پسرم که اکنون در مقطع کارشناسی ارشد فیزیولوژی در حال تحصیل است را ادامه می دهم و اگر شرایط مهیا شود خودم نیز تحصیلات عالیه را ادامه میدهم.
منبع